درنوشته قبل اشاره شد که درکنار تجلیل از انقلاب باید به تحلیل هم پرداخت وهمواره وضعیت زمان را با ارمانها واهداف انقلاب اسلامی سنجید ودرصدد رفع نواقص واشتباهات بود ودربحث قبل به موضوع حضور مرم پرداختیم
درادامه به موضوع مهم دیگری تحت عنوان( تبیین اصول وشعارهای انقلاب) می پردازیم همان طور که می دانیم در انقلاب اسلامی چند رکن اساسی وجوددارد که عبارتند از جمهوریت، اسلامیت، استقلال وآزادی که در راهپیمایی های سال پنجاه وهفت باعنوان وشعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی از آنها یاد می شد
این شعارها که اصول انقلاب اسلامی قرار گرفتند مثل اضلاع مثلثی هستند که قوام یک مثلث بر همه این هاست ودر نبود یکی، اصل آن دچار خلاء وخلل جدی می شود وبه نوعی هرکدام تضمین گر دیگری است
استقلال وآزادی وجمهوری اسلامی ارکان یک نظام هستند ونبود ویا کمرنگ شدن هربعد زیانش تنها به یک بعد خلاصه نمی شود بلکه کل مجموعه را تحت شعاع قرار می دهد استقلال بی آزادی به اقتدار گرایی واستبدد وآزادی بی استقلال به وابستگی واین دو بدون اسلام وجمهوریت به بی هویتی وانحراف خواهد انجامید
وبرای تحقق همه ارکان واجرای اساسی آنها ابتدا به نظریه پردازی عمیق وعالمانه باید پرداخته شود مفاهیمی چون آزادی اسلامی، جمهوریت توام با دین داری واستقلال همه جانبه باید تبیین شود که متاسفانه دراین سالها از نظر فکری دراین زمینه کوتاهی شده
وماهنوز تعاریف درست وروشنی از آزادی اسلامی وامثال آن نداریم وحدومرز ها دربسیاری از این گونه مفاهیم نامشخص است لذا هر کس وجریانی به خود اجازه می دهد که از دید خود آنهارا تحلیل کند درعمل هم به دلائل مختلف توجه افراطی به یک بعد ابعاد دیگررا به فراموشی رانده است
چه از جانب جناح ها وچه متفکران وچه برخی ارگان های نظام، اصول گرایان با تکیه بر اسلام واستقلال از ازادی وجمهوریت غافل گشته اند اصلاح طلبان با پرداختن به ازادی وجمهوریت به استقلال واسلامیت کم اعتنایی کرده اند
برخی عالمان با قرالئتی انحصاری وتنگ نظرانه از حکومت دینی نقش مردم را کمرنگ وخنثی دیده اند وروشنفکرانی بافراموش کردن بعد دینی فقط بر جمهوریت ومردم سالاری پای فشرده اند
وهمه این ها افراط وتفریطهادر نهایت به اساس انقلاب که بر مبنای عقلانیت ودینداری تومان مردم سالاری ودین خواهی بنا شده ضربه زده است وتازمانی که اجماعی علمی وفکری وفرهنگی که البته از مشورت وهم فکری واحترام به نظرات همدیگر اتفاق می افتد فراهم نشود
وجناح ها وصاحب نظران به تعاریفی متفق علیه نرسند ودائم بر طبل اختلاف بزنند به جایی نخواهیم رسید لذاست که همواره شاهد حاکمیت جریانات تک بعدی خواهیم بود که حاصل افراط وتفریط قبل است
وانتخاب دولت ها ونماینده ها بیش از آن که به خاطر اقبال به آن جریان باشد بیشتر برای دفع جریانی دیگر وخسته شدن از جریان افراطی یا تفریطی قبل خواهد بود واقعیت این است که ما امروز وهرزمان بیش از پیشرفت علمی وتکنولوژی به رشد اجتماعی ورسیدن به تعادل فکری وفراهم شدن بنیان های فکری درزمینه اصول انقلاب اسلامی نیازمندیم
انقلاب اسلامی حیات نو وجدیدی به ملت داد که هم باسنت هم با تجدد متفاوت است این حیات وهویت جمعی نو باید ابتدا بدرستی وواقع بینانه وهمه جانبه وعالمانه تبیین شود وعلاوه بر تبیین مورد اتفاق بین نخبگان ومردم قرار گیرد
وتازمانی که چنین امری به تمامه وکمال رخ نداده ماهمواره دچار افراط وتفریط ها وحذف وطردها واز بین بردن سرمایه ها خواهیم بود والبته خواسته اصلی دشمن نیز همین است که فرصت وزمینه این امر را ازما بگیرد
وما نتوانیم بین نخبگان ابتدا ومردم در مرتبه بعد یک هماهنگی وهمفکری جمعی وتوافق اصولی بر اصول انقلاب را پیداکنیم وبادامن زدن به اختلافات وتقابلات نیروی خودرا در حذف وطرد وتخریب یکدیگر به کار بریم